ابلها مردا من عدوی تو نیستم؛ من انکار تو ام

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

دوباره نوشتن

اولین کسی که دیگر ننوشت، محمد بود. بعد حاج احسان هم دیگر ننوشت. چیزی نگذشت که امیرمحمد هم نوشت که دیگر نمینویسد. خودم هم از شکوی نوشتن افتادم. دون توپولو که نوشتن را کنار گذاشت، تا همین اواخر امیدمان به مست راستین بود که او هم عطای نوشتن را به لقایش بخشید. امیرپویان و سیما هم بسیار کم کار شده اند؛ نمیدانم امسال کدام سیب را میخواهند از باغشان بچینند. تصمیم گرفتم دوباره بنویسم.

این روح آبستن را قابله ای باید.

۱ نظر:

درباره من

عکس من
هنوز دانشجوی دکتری مهندسی برق