اولین کسی که دیگر ننوشت، محمد بود. بعد حاج احسان هم دیگر ننوشت. چیزی نگذشت که امیرمحمد هم نوشت که دیگر نمینویسد. خودم هم از شکوی نوشتن افتادم. دون توپولو که نوشتن را کنار گذاشت، تا همین اواخر امیدمان به مست راستین بود که او هم عطای نوشتن را به لقایش بخشید. امیرپویان و سیما هم بسیار کم کار شده اند؛ نمیدانم امسال کدام سیب را میخواهند از باغشان بچینند. تصمیم گرفتم دوباره بنویسم.
این روح آبستن را قابله ای باید.
این روح آبستن را قابله ای باید.
به به !
پاسخحذفبرخیز جلالیا و برگوی چکامه !