ابلها مردا من عدوی تو نیستم؛ من انکار تو ام

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

روی زمین

با فرهنگ ایده آلیسم بزرگ شده ایم. بت سازی و بت پرستی، مسلک ماست؛ بشنو جاهلیت مدرن. مساله جایی بغرنج میشود که به روابط انسانی میرسیم. ایده آل رفاقت، ایده آل محبت، ایده آل عشق، ایده آل زندگی و ایده آل و ایده آل. با فرهنگ رئالیسم بزرگ شده اند. ساختارشکنی و بدبینی مسلک آنهاست؛ بشنو مدرنیته جاهلی. مساله البته همانجا بغرنج میشود.

قهرمانان ما که گویی نه مشغله مادی دارند و نه حتی مشغله غیرمادی، بر اسب یکه شان سوارند و میدان را غبارشان گرفته است. و مقصود از مشغله غیرمادی را بگیر پرستیژ و شغل و حرمت اجتماعی تا - اگر دلت نمیهراسد - عزت نفس. و چه کرده است عقل که مطرود میشود چنین؟ الا اینکه از ارزیدن میپرسد. آیا آنکه چنینش هستی، می ارزدت؟ این بخش محذوف داستان ایده آلیته است.

این فیلمها را دیده ای؟ که پسرک، دخترک را تا دم در خانه میبرد و از هم جدا میشوند. فیلم کات میخورد و بعد فردا را نشان میدهد که دوباره ایندو یکدیگر را میبینند. اینکه در طول شب بر آندو چه میگذرد، بخش محذوف داستان رئالیته است.

اما آنچه بخشهای محذوف را از تیررس چشمان ما پنهان میکند، هنرمندی اسطوره ساز، در تراش داستان است. داستانپرداز متبحر ما چنان معشوق را ارزنده و چنان عاشق را گرفتار تصویر میکند که نتوانی بر ایده آلیسم و رئالیسمش خرده بگیری. از آنسوی چنان حال نزار عاشق را شکوهمند و چنان چهره معشوق را دلربا به تصویر میکشد که آرزوی تو میشود چنان عاشق ایده آلی و چنین معشوق رئالی.

این مقدمه باشد تا تفصیل بعد.

۲ نظر:

  1. بت پرستي اگر اينست ...

    پ.ن. لطفا يك سر و شكلي به اين صفحات بدين قربان
    marketing !!!

    پاسخحذف
  2. مارکت ما امثال شماست که میاین :)

    پاسخحذف

درباره من

عکس من
هنوز دانشجوی دکتری مهندسی برق