همراه مرغ مسافر، پیغامی از گرمسیر است
میگوید: "اینجا نمانید، این خاکدان زمهریر است"
میگوید: "اینجا نمانید، اینجا که مردان دروغند
اینجا که سرهای خالی، روی شکمهای سیر است"
میگوید: "اینجا نمانید ..."، اما کجا میتوان رفت؟
وقتی که ایمان مردم در بند نان و پنیر است
گفتند: "اینجا نمانید، پابسته ده مباشید
این خانه نااستوار است، این کشت آفت پذیر است"
گفتیم: "پرطاقتانیم" گفتند: "اینگونه بودید"
گفتیم: "فواره ..." گفتند: "فواره هم سر به زیر است"
گفتیم: "ما را چراغی است، روشنگر خانه" گفتند:
"لحنی دگرگونه دارد، بادی که در بادگیر است"
گفتند و باور نکردیم تا آخرین چشمه یخ بست
گفتیم: "زود است" و ماندیم، رفتند و گفتند: "دیر است"
ماندیم تا سال دیگر با مرده هامان بگویند:
"همراه مرغ مسافر، پیغامی از گرمسیر است"
محمدکاظم کاظمی
.
میگوید: "اینجا نمانید، این خاکدان زمهریر است"
میگوید: "اینجا نمانید، اینجا که مردان دروغند
اینجا که سرهای خالی، روی شکمهای سیر است"
میگوید: "اینجا نمانید ..."، اما کجا میتوان رفت؟
وقتی که ایمان مردم در بند نان و پنیر است
گفتند: "اینجا نمانید، پابسته ده مباشید
این خانه نااستوار است، این کشت آفت پذیر است"
گفتیم: "پرطاقتانیم" گفتند: "اینگونه بودید"
گفتیم: "فواره ..." گفتند: "فواره هم سر به زیر است"
گفتیم: "ما را چراغی است، روشنگر خانه" گفتند:
"لحنی دگرگونه دارد، بادی که در بادگیر است"
گفتند و باور نکردیم تا آخرین چشمه یخ بست
گفتیم: "زود است" و ماندیم، رفتند و گفتند: "دیر است"
ماندیم تا سال دیگر با مرده هامان بگویند:
"همراه مرغ مسافر، پیغامی از گرمسیر است"
محمدکاظم کاظمی
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر