اشاره: رند همه اعصار، سعدی، را تنها میتوان با همین نام به خاطر متبادر کرد که "هو الاکبر مما یصفون" و این ارثیه خلافت پروردگارش باشد بر زمین که شأنش - چنان که نوشته اند - اجلّ است از غصب صفات ذوالجلال (هر چند این آخری هم نعت بنده دیگری باشد، مشقشق از کلام مستانه اش) (بدان! اینکه شریک بندگانش نمیخوانند، از عظمت اضطراب بین سوالش و جواب "بلی" است و بس و الا ...). به هر حال، این هم پیاله ای از اقیانوس شیخ ما.
دوستش داری و تشریف "به چشم تو زیباست" بر بالای معشوقی اش بس کوتاه مینمایدت و میخواهی تمایز ناپیمودنی اش بر سایرین را رسوا کنی؛ درست در همین لحظه است که "حرکات دلفریبش" را "متناسب و موزون" میخوانی؛ که اگر دل، فریب خورده است، آن دو دیگر، راه فرار را بسته اند. معیار نسبی که کفایت حال را نکند، معیار مطلق را عیان میکنی و این استدلال با همه بچه گانگی اش، شوق می افزاید. این یک مصراع. باقی را خودت بخوان.
متناسبند و موزون، حرکات دلفریبت/ متوجه است با ما سخنان بی حسیبت
اشک، امان نوشتن در باب "متوجه" و "سخن" و "بی حسیب" را نمیدهد؛ اما بسنده کنم که آن "ما" یعنی مرا در خیل مشتاقان، بی نام و نشان، اذن خطاب شدن میدهی. ببین این تقوای "ترس آلود" را که پیشترها در همینجا گفته بودم در وصف عاشق.
.
دوستش داری و تشریف "به چشم تو زیباست" بر بالای معشوقی اش بس کوتاه مینمایدت و میخواهی تمایز ناپیمودنی اش بر سایرین را رسوا کنی؛ درست در همین لحظه است که "حرکات دلفریبش" را "متناسب و موزون" میخوانی؛ که اگر دل، فریب خورده است، آن دو دیگر، راه فرار را بسته اند. معیار نسبی که کفایت حال را نکند، معیار مطلق را عیان میکنی و این استدلال با همه بچه گانگی اش، شوق می افزاید. این یک مصراع. باقی را خودت بخوان.
متناسبند و موزون، حرکات دلفریبت/ متوجه است با ما سخنان بی حسیبت
اشک، امان نوشتن در باب "متوجه" و "سخن" و "بی حسیب" را نمیدهد؛ اما بسنده کنم که آن "ما" یعنی مرا در خیل مشتاقان، بی نام و نشان، اذن خطاب شدن میدهی. ببین این تقوای "ترس آلود" را که پیشترها در همینجا گفته بودم در وصف عاشق.
.
هه !
پاسخحذف