اشاره: جناب رئیس، جایی چیزی نوشته بودند که شد انگیزه نوشتن این متن.
به بعضی کارها که میکنم، امیدوارم. فکر میکنم با اینها میشود - اگر روز قیامتی باشد - از عذاب گذشت. یکی اینکه به پیرمردی که نصفه شب میز بغلی ام در کافه نشسته است، این احساس را میدهم که جوانی خام و بی تجربه ام تا شروع کند با لذت و هیجان جزئیات خاطره ای را از بایگانی مغزش بیرون بکشد. برای خیرات اموات هم تعجبهای مکرر حین تعریف خاطره را کنار میگذارم.
.
به بعضی کارها که میکنم، امیدوارم. فکر میکنم با اینها میشود - اگر روز قیامتی باشد - از عذاب گذشت. یکی اینکه به پیرمردی که نصفه شب میز بغلی ام در کافه نشسته است، این احساس را میدهم که جوانی خام و بی تجربه ام تا شروع کند با لذت و هیجان جزئیات خاطره ای را از بایگانی مغزش بیرون بکشد. برای خیرات اموات هم تعجبهای مکرر حین تعریف خاطره را کنار میگذارم.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر